واژگونی خودرو در مه‌ولات یک کشته و یک مصدوم در پی داشت (۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳) برخورد سه دستگاه خودرو حادثه آفرید| نجات راننده محبوس در پراید توسط آتش‌نشانان حریق مغازه در خیابان عیدگاه اطفا شد (۱۲ اردیبهشت)+عکس انحراف مینی بوس در تبریز هشت مصدوم برجای گذاشت (۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳) حمله افراد ناشناس به پزشکان در کرخه (۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳) جاعلان اسناد دولتی در غرب تهران دستگیر شدند (۱۲ اردیبهشت) راز ناپدید شدن یک ماهه جوان گمشده فاش شد استرداد کلاهبردار ۱۲۰۰ میلیاردی به کشور (۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳) از دستگیری قاتل مست ۲ زن در عروسی تا عروسی‌هایی که عزا می‌شود تاثیر منفی میکروپلاستیک‌ها بر تغییرهورمون و جنسیت جنین مهر و موم کارگاه تولید موادشوینده تقلبی در مشهد (۱۲ اردیبهشت) ماجرای گم‌شدن «یسنا»، دختر چهارساله روستای «یلی‌بدراق» + ویدئو زلزله ۴.۶ ریشتری سیرچ کرمان را لرزاند (۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳) نامه شاگرد سپاسگزار به آقای آموزگار: معلم ازیزم عض شما بسیار عاموخطم! اعلام جرم دادستانی تهران علیه افرادی که مطالب کذب درباره پرونده نیکا شاکرمی منتشر کردند
سرخط خبرها

‌می‌خوام تا رگ هامو تو کیسه بریزم!

  • کد خبر: ۱۹۱۵۴۹
  • ۰۸ آبان ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۵
‌می‌خوام تا رگ هامو تو کیسه بریزم!
وقتی وارد ایستگاه انتقال خون شدم گفتم اگه سیستم‌ها قطعه و نمی‌شه خون بگیرید برم فردا بیام.

وقتی وارد ایستگاه انتقال خون شدم گفتم اگه سیستم‌ها قطعه و نمی‌شه خون بگیرید برم فردا بیام.

نه وصله. ولی اگه شما شرایط روحی برای خون دادن نداری برو، چون برای خون دادن باید شرایط روحی و جسمی مناسب داشته باشی.

نه بابا اتفاقا اومدم ده پونزده لیتر خون بدم برم. تازه قطر این شلنگ هاتون هم خیلی کمه. کاش از این شلنگ‌های دو و نیم اینچ استفاده می‌کردین، یک تشت قرمز بزرگ هم می‌ذاشتین این وسط. این کیسه‌های خون خیلی کوچولوین.

معمولا افراد بیشتر از شش لیتر خون ندارند. بقیه اش رو نگهدار برای خودت. ما کلا چهارصد پونصد سی سی خون از شما می‌گیریم.

روی همین تخت بنشینم؟

آره.

ببخشید پتو ندارین؟ من دوست دارم هر وقت رو تخت می‌خوابم یک پتو هم روم باشه. از این پتو‌ها که عکس پلنگ روشون دارن، ندارین؟

نه متأسفانه

پس از کدام پتو‌ها دارین؟

کلا پتو نداریم.

ببخشید اون چیه دستتون؟

می‌خوام بازوتون رو ضدعفونی کنم. بعدش این سوزن استریل رو به بازوتون بزنم.

سـ... سـ... و... زَن؟

چیه می‌ترسید؟

نـ.. نـ.. نه، نمی. ت... ترسم.

حالا چند دقیقه صبر می‌کنم بعد از اینکه حالت بهتر شد کارو شروع می‌کنیم.

من روی بازوم از زمان کرونا چند تا سوراخ هست، نمیشه از همون‌ها استفاده کنید، دوباره پوستم سوراخ نشه.

نمیشه. شما هم اینجا رو نگاه نکن.

ولی مرکز انتقال خون چرا این طوریه. چقدر پشه زیاد داره؟

پشه؟ شما یک دونه پشه نشونمون بده.

خودم هم ندیدم. ولی حس کردم نیشم زد.

به بازویم اشاره کرد و گفت: به خاطر همین سرنگ بود.

تا چشمم به سرنگ افتاد دیگر چیزی نفهمیدم. وقتی چشمانم را باز کردم فهمیدم از هوش رفته بودم. گفتم: میشه بگید چی شد؟

گفت: هیچی نگو. یک کیسه خون دادی، دو کیسه خون بهت تزریق کردیم تا به هوش اومدی!

تشکر کردم و گفتم: پس من میرم. با من کاری ندارین؟

گفت: نه، فقط لطفا دیگه این دور و بر‌ها پیدات نشه.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->